-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 مرداد 1392 14:17
من به اسمان نگاه میکنم اسمانی می بینم که انتهاندارد این اسمان تا کجا ادامه داردمن که نمی دانم انسان ها عمر خود را هیچ وپوچ از دست می دهندومن از این ناراحتم که چرا زود تر دنیا به پایان نمی رسد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 مرداد 1392 14:13
من زندگی رو برپایه ی زمان می دانم زمان می گذردوهمه ی ما میمیریم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 مرداد 1392 21:01
داستان های هزارو یک شب داستان ازدواج سگ بایک دختر زیب من داستان ی رو برای شما تعریف می کنم که به هزاران سال گزشته بر می گردد.دراین داستان یک مرد بسیار فقیر زندگی می کرد اوبچه ی به دنیا نمی اورد تااین که ازخدا خواست که به اویک بچه ای بدهد واو را بزرگ کند وقتی بزرگ کرد به یک سگ بدهد وبا اوازدواج کند بعداز چند ماه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 مرداد 1392 19:47
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1392 14:16
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1392 14:14
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1392 14:13
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1392 14:08
نظریادتون نره عزیزان
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1392 13:56
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1392 13:51
عشق باید اتشین باشد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مرداد 1392 13:42
عشق حتی در اسمان ها هم وجود دارد.....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مرداد 1392 20:08
مردن فقط برای عشق مراعاشق کرد ه شمارو نمی دونم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مرداد 1392 20:01
عشق سه کلمه است اما ادمو بی نهایت عاشق می کنه.......